راه نیل به معنا، از سرزمینی میگذرد که مناسک، شعائر و آداب آیینیاش خوانند. این مناسک وشعائر،اما در تطابق و تناسب با باطن میافتد و نمایانگر آن می شود و اینگونه شریعت (پوسته و ظاهر دین) و حقیقت (مغز و هسته دین) 2سطح میشوند از یک واقعیت.
مومنان و متدینان، گرچه دل مشغول میدارند به مناسک و دغدغهشان میشود، اجرای آیینها؛ اما در سطحی دیگر مستغرق در معنایند؛ معنایی که اوراد، الفاظ و افعال مناسکی متمثل و نمایانگرآنند.
این گذر از پوسته به مغز را در اصطلاحی دیگر تأویل و ارجاع نیز گویند و مومنان در این معنا دست به تأویل و ارجاع میزنند؛ ارجاع از پوسته و سطح به عمق و ژرفای دین. در ادیان و به ویژه اسلام برخی از این آیینها فردی و برخی اجتماعیاند که مهمتر از آن دیگر تلقی شدهاند، چرا که راه آدمی به سوی سعادت از میان اجتماع میگذرد و اصولا انسان در ذات و سرشت خویش اجتماعی شمرده شده است.
بنابراین تأویلات هم 2گونه فردی و اجتماعی دارند. تأویلات اجتماعی به مقتضای حال مومنان که گذر از اعمال و الفاظ و نیل به معنا را که نزدشان اصل است ضروری میدانند، گاه فلسفی است و عقلی و گاه عرفانی و از سنخ تجربه روحانی.
در نفس تأویل عرفانی هم با 2 دست ارجاع مواجهیم: تأویلات عارفانه که در مقام تعبیر، شکل عرفان نظری به خویش گرفته است و مهمتر از آن، تأویلات ائمه دین که از سویی ناشی از وحی نبوی است و از سوی دیگر ناشی است از الهامات قلبی که در قالب تأویلات عارفانه در لابه لای مجامع روایی مشهودند، علاوه بر عاری از خطا بودن در ناحیه فاعلی (خداوند تبارک و تعالی)، امتیاز شگفتانگیز عصمت را نیز در ناحیه قابلی (دریافت کنندگی) دارا هستند.
مناسک حج از سویی مجموعه متنوعی از آداب و آیینها را در خویش جای داده است و از سوی دیگر مجمع رموز و تماثیل و سرآغاز تأویلات مومنانه است. حج علاوه بر آنکه دارای جذابیتهای فراوان ذاتی است، از آنجا که در طول عمر مومنانه بیش از یک بار،به شرط استطاعت، وجوب ندارد، مجموعهای از تجربیات شگرف دینی را در معرض مومنان میگذارد تا چه از آن معرض اکبر برگیرند.
در این نوشتار، سعی بر آن است تا به تأویلات ائمه دین در باب حج، هرچند به اختصار، به مناسبت حدوث و استمرار ذیقعده الحرام، که ماه میانه اشهر سه گانه حج (شوال، ذیقعده و ذیحجه) است، به قدر مقدور نگریسته شود.
حج در اصل، واژهای حبشی است و از حک معرب شده است و معنای تصادم میدهد. گرچه علامه راغب اصفهانی آن را به لحاظ ریشه به معنای قصد زیارت میداند. (مفردات الفاظ قرآن، ص218)
اگر معنای نخست را صحیح پنداریم، گذشته از شواهدی که به نفع خویش مییابد با حدیث ابوجعفر محمدباقر علیهالسلام که شیخ صدوق آن را در معانیالاخبار روایت کرده است، در توافق میافتد. از امام سؤال میشود: «چرا حج را، حج نام گذاردند؟» گفت(ع):« اینکه میگویید فلانی حج گزارد یعنی رستگار شد.» (معانی الاخبار، ص170) در این خبر، امام(ع)، حج را به لازمهاش که رستگاری است، نسبت دادهاند و به گونه ای از رستگاری اشارت میکنند که مسیرش از اجتماع میگذرد.
اجتماع بزرگ مسلمانان که سالی یک بار برگزار میشود و اوج، تزاحم و تصادم مسلمانان را به نمایش میگذارد. نزدیک به همین معنا را میتوان در نامه ای که امام علی(ع) به قثم بن عباس، فرماندار امام بر مکه، نگاشته مشاهده کرد. امام در بخشی از این نگاشته که میتوان آن را فلسفه حج از نگاه امام تلقی کرد، میگوید: «روزهای خدا را به یاد ایشان[=حجاج بیتالله] آور. در بامداد و شامگاه، در یک مجلس عمومی با مردم بنشین، آنان که پرسشهای دینی دارند را با فتواها آشنا بگردان و ناآگاه را آموزش ده و با دانشمندان به گفتوگو بپرداز.» (نهجالبلاغه، نامه 67، فراز اول.)
بنابراین حقیقت حج را باید در زمینه اجتماع مومنانهای دید که رستگاری از آن ناشی میشود. در جای دیگر امام مناسک کعبه را نشانه تواضع بندگان در برابر عظمت خداوند و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و قدرت او میشمارد (همان، فراز 50). بنابراین باید حقیقت رستگاری را که ناشی از اجتماع مومنان است و همان غایت قصوای حج است در درک و جودی و لمس باطنی عظمت خداوند که از صفات جلال اوست و درک ضعف ونقصان و نیاز مطلق خویش دانست.
آنچه در این مناسک بیش از هر چیز تمثیل و نمادی از این حقیقت است، علاوه بر لباسهای یکسان و حقیرانهای که تن هر غنی و فقیر برخویش مییابد و نیز اعمال برابر و یکسانی که حاجیان بر ذمه خویش میبینند، در طواف هفت شوط گرداگرد بیتالله متجلی میگردد.
همه بر گرد یک محور، خانه، خانه خداست، اما اضافه بیت خدا اضافه تشریفی است و حقیقتی ندارد، لذا بیتی که زائران به دور آن میچرخند نمادی است از قدرت خدا و جریان آن در بندگان که حول آن اجتماع یافتهاند. سعی و صفا و مروه که خود صفا و مروه از شعائر شمرده شده است نیز تمثیلی از این حقیقت قرآنی است که نیست برای انسان، جز آنچه تلاش کند، و این تلاش هم، برای درک همان مقصود است که ذکرش رفت.
حج با نیت آغاز میشود و استمرار مییابد، نیت دخول در حرم – که تمثیلی است از قدم نهادن در وادی قدس فناء – همراه است با حرمت برخی امور که حلال بودهاند و حرام شدهاند تا یادآور این نکته رضوی (ع) شوند که حضرت آن را اینگونه ذکر میکند: «حرامها اندکاند و حلال ها فراوانند، پس به خاطر اندک، فراوان را ننهید.» (عیون اخبارالرضا، ص 244)، در حج، اما قضیه به عکس است، حرام ها فراوان و حلالها اندکاند تا انسان قدر حلال بداند و دست از حرام بشوید.
دیگر اینکه، راز این حرمتها را باید در این حقیقت جستوجو کرد که سرشت اسلام، تسلیم و خشوع است در برابر اوامر و نواهی شرع مطلق و شارع اعظم. شاید این نکته که امیرالمؤمنین در باب سختی حج و کثرت حرمت ها میگوید راجع به همین معنای عمیق باشد که حج محشر صغرایی است که یادها را به محشر کبری و قیامت عظمی میبرد.
آنجا که انگشت به دهان فریاد واحسرتا مرتفع میشود. پس تقوا ورزیدن ضروری و خروج سربلند از آزمایش های الهی لازم میشود: «و اگر خداوند خانه محترمش و مکان های مراسم حج را در میان باغ ها و شهرها و سرزمینهای سبز و هموار و پر درخت و میوه، مناطق آباد و دارای خانهها و کاخهای بسیار و آبادیهای به هم پیوسته، در میان گندمزارها و باغهای خرم و پر از گل و گیاه، دارای مناظری زیبا و پرآب در وسط باغستان های شادیآور... قرار میداد، به همان اندازه که آزمایش ساده بود، پاداش نیز سبک میشد.» (نهجالبلاغه، خطبه 192، فراز 59)
این حقیقت اخیر موجود در کلام امیرالمؤمنین(ع) یعنی آزمایش که یکی از اهداف خلقت فعلی است با این حقیقت موجود در کلام باریتعالی در تطابق میافتد که «آیا مردم پنداشتند که تا گفتند، ایمان آوردیم، رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند، و به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند، آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگویان را نیز معلوم دارد.» [عنکبوت/ 3-2]
ورود به حرم، اما آنگاه به ذروه شکوه نائل میآید که چشمان سر حاجی در تأویلی عمیق به سر و حقیقت کعبه نائل آید. کعبه، مجموعهای از سنگها بیش نیست، اما از ابتدای خلقت و از این پس مایه آزمایش بوده و هست؛ آزمایش میزان تسلیم و خضوع. این حقیقت اینگونه خود را در سخنان امام علی(ع) نشان میدهد: «آیا مشاهده نمیکنید که خداوند تبارک و تعالی، انسانهای پیش از آدم علیهالسلام تا آیندگان این جهان را با سنگهایی در مکه آزمایش کرد که نه زیان میرسانند و نه سود، نه میبینند و نه میشنوند!» (نهجالبلاغه، خطبه 192، فراز 53) سنگهایی که مایه آزمایشاند، خانهای سنگی که تصفیهگاه است. تصفیهگاه اعمال، اذکار و اوراد، مصافی که حاجی را رفتن به عمق طلبند و گذر از ظاهر.
ای قوم به حج رفته کجایید، بیایید مقصود همین جاست. مقصود فرا مکانی و فرازمانی به دنبال گذرگاهی است که بندگان از آن گذر کنند و او را بیابند. اینک گذرگاه، این سنگهاست! گذر از سنگ به معنا! و اینگونه حج، آئینه معنا میشود.